نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات به روایت تصویر

1392/6/3 14:34
نویسنده : مامان
817 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام دختر گلم , امروز می خوام چند تا از عکس های تابستونت رو برات بزارم آخه تو پست قبلی به خاطر خراب بودن رایانه نتونستم عکس هات رو بزارم , این عکس ها از اوایل خرداده تا همین چند وقت گذشته , امیدوارم با مرور این خاطرات گل خنده گوشه لبات مهمون بشه . 

      اینجا پزوهشکده خوارزمیه که از طرف مدرسه معرفی شدی به اونجا . ما به وجودت افتخار می کنیم گلم .

  

اینجا هم آستارا ـ سید لر محله , که خیلی با صفا بود و خودت خاطراتش رو نوشتی 

        

موقعه رفتن کنار ساحل با این آقا گاوه برخورد کردیم که زیر دخت برای خودش استراحت می کرد .

      

اینجا هم لب دریا ناراحت نشستی که چرا بابا رفته اون جلو ها و تو رو نبرده     

             

و بعد از شنایی مفصل و خوردن سیب زمینی آتشین  

 

اینجا هم بازار بزرگ آستارا و شما در حال خوردن بستنی 

    

 

دماوند ـ فاطمه خانم در حال باد زدن آتیش

 

گل مامان داره گلهای کاکتوس رو می بینه و حسابی ذوق کرده  

    

و اینجا مکان مورد علاقه خانم کوچولو که هیچ وقت هم از بودن در اونجا خسته نمیشه  

                             

  و اینجا هم حاضر  شدی تا بریم خونه آقا جون  

                

 

 و اما سفر آقا جون و مامانی به مکه مکرمه که حکایتی داشت برای خودش چون شما سه تا وروجک حسابی احساساتی شده بودید و نمی گذاشتی آقا جون و مامانی برن و تو و سما حسابی گریه می کردید که چرا دارن می رن و هر چی ما توضیح می دادیم بی فایده بود و تا هواپیمایی تو آسمون می دیدی می زدید زیر گریه و دوباره یادتون می افتاد خلاصه با گریه شما ها حاجی ها رو راهی خونه خدا کردیم .

    

 

  

 


و اما ماه مبارک رمضان که دختر گلم چند روزش رو روزه گرفت و هر روز قران و نمازت ترک نمی شد و در آخر جایزه ای خیلی ذوست داشتی 

  

 

اینم عوسکت که اسمش رو گذاشتی حنانه و جشن تولد برای عروسک هات 

               


اینم خلاصه کوچیکی از تصاویر که تو این چند ماه تونستیم ازت بگیریم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دايي حميد
7 شهریور 92 16:44
به به فاطمه خانم،انشالله هميشه به گردش وشادي باشي ،عكسات خيلي قشنگه دايي جون و خيلي جاهاي قشنگي رفته بودي،دوستت دارم دايي جون،خيلي دلم برات تنگ شده مخصوصا سما .
خاله سمانه
16 شهریور 92 13:08
الاهی بگردم واسه عروسکت تولد گرفتی خاله جون چه تیپی زدی حسابی جیگر شدی عکست با چادر نمازت هم خیلی ناز بود مثل فرشته ها شدی عزیز دلم
دايي حميد
19 شهریور 92 14:15
به به فاطمه خانم ،هميشه به گردش دايي جون،عكسهات خيلي قشنگ بود و ككلي كيف كردم،معلومه كه تابستون پرباي داشتي،انشالله كه هميشه در شادي و خوشي باشي و به ياد داييت هم باشي، سما بهت سلام ميرسونه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد