نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

مهد كودك فاطمه

1390/1/10 0:58
نویسنده : مامان
191 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم :

ديدي بالاخره بزرگ شدي و رفتي مهد كودك ، اين يكي از آرزوهات بود كه بهش رسيدي ولي روز اول كه مهر ماه 89 بود رفتي مهد و اونجا كلي بچه بود تعجب كردي و اصلا نرفتي توي كلاس ، آخه شما مي رفتي كلاس نقاشي و قرآن .تو كلاس نقاشي اولش هر كاري كردم نرفتي تو ولي وقتي شنيدي بچه رفتن و دارن شعر مي خونن آروم آروم رفتي تو و بابچه ها دوست شدي وقتي هم كه كلاس تموم شد ديگه بيرون نمي امدي و مي گفتي مامان بازم بمونيم و از فرداش همش ثانيه شماري ميكردي كه كلاس شروع بشه و بري سر كلاس

توي كلاس نقاشي ، كاردستي و نقاشيهاي زيادي ياد گرفتي ، البته شما نقاشيت نسبت به بچه هاي ديگه خيلي بهتر بود و هميشه خانم شجاعي ازتو تعريف مي كرد و تو هرروز با ذوق و شوق بيشتر به كلاسات مي رفتي .

                  

   اينم دوتا از نقاشيهات 

                     

          

تو كلاس قرآن هم چهارتا سوره و حديث و شعر ياد گرفتي و معلمت خانم اسفندياري رو خيلي دوست داشتي و داري و تو اين كلاسها چهارتا كارتِ آفرين گرفتي چون تو هميشه اولين نفر بودي كه سوره هات رو مي خوندي انشاء الله بعد از نوروز 90 هم ادامه كلاسهات رو مي ري تا مهر ماه كه بري پيش دبستاني .  

       

    

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سمانه
13 فروردین 90 15:27
فاطمه جون ایشالله بزودیه زود هم میری پیش دبستانی و بعد هم مدرسه و دیگه به همه ی آرزوهات میرسی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد