نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

سفر كوچولو

1391/3/24 19:08
نویسنده : مامان
379 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز مامان 

چند روز پيش همراه بابا جون يكدفعه تصميم گرفتيم بريم شمال يك سفر كوچيك سه نفري وقتي راه افتاديم هوا خيلي خوب بود و شما هم كه حسابي خوشحال ، طي مسير شما كه همش خواب بود تا وقتي كه رسيديم حالا شما سرحال و شنگول و ما خسته راه و آبمون با هم توي يك جوب نمي رفت شما مي خواستي بري لب دريا و ما مي خواستيم استراحت كنم خلاصه قانع شدي بري توي حياط بازي كني تا ما استراحت كنيم و فردا صبح بريم دريا ، صبح روز بعد سرحال و قبراق پاشديم و رفتيم لب ساحل و شما هم كه انقدر بازي كردي و توي آب شنا كردي كه خسته خسته شدي تا امديم خونه و تو مدت اين سه روز انقدر بازي كردي ميوه چيدي و گلها و حياط رو آبدادي كه ديگه دلت نمي يومد بيايي خونه و همش مي گفتي بابا جون مي شه ما هم اينجا زندگي كنيم ولي بعد از ظهر كه هوا گرم شد ميگفتي نميشه بريم خونه خودمون حالا تو بگو ما به كدوم ساز تو برقصيم.

يك روز كه رفتيم لب دريا يك دوست پيدا كردي و نزديك سه ساعت توي آب باهاش بازي كردي و وقتي خواستيم برگرديم حسابي دمق بودي و اصلا دوست نداشتي بيايي ولي چاره چيه مادر جون راه رفته رو بايد برگشت.

 

اين عكسهات هم براي زماني كه حاضر شدي بري لب دريا       

                     

 

         

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامانی فری
24 خرداد 91 23:02
ماشالله خدا ببخشه خیلی نازه اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید جشن دندونی منتظرتون هستم
دايي حميد
28 خرداد 91 3:08
ماشالله به فاطمه جون من كه حسابي خوش گذرونده و آب تني كرده، خدا كنه هميشه خوش و خندون باشي دايي جون
مامان نیایش
3 تیر 91 21:05
وااااااااااااااای چه عکس های خوشگلی شاد باشید همیشه منم دلم دریا خواست خیلی عکس هات عالیه شکار لحظه ها دست مامانی درد نکنه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد