نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

سفر به دل طبيعت

1390/3/2 3:01
نویسنده : مامان
369 بازدید
اشتراک گذاری

ناز گل مامان:

هفته گذشته من و بابا جون تصميم گرفتيم تا يك سفر كوتاه به شمال داشته باشيم و دوباره از مناظر بكر طبيعت لذت ببريم وقتي گل من اين موضوع رو فهميدي انقدر خوشحال شدي كه فقط پريدي بغل بابا و چند تا بوس آبدار كردي وبعد انقدر داد زدي كه خودت خسته شدي  

وقتي به شهر زيباي بابلسر رسيديم وكوه هاي پر از درخت ،زمين هاي پر از سبزه و گلهاي زيبا رو ديدي فقط شعر مي خوندي و مي خنديدي و از شوق ديدن دريا فقط ما تونستيم وسايلمون رو بزاريم تو ويلا و سريع بريم طرف ساحل ، انقدر هوا خوب بود كه تو مثل يك فرشته كوچولو بال در آوردي و فقط تو ساحا مي دويدي و بازي مي كردي بعدش هم رفتي طرف دريا و تمام لباس هات رو خيس كردي بعد از كلي بازي انقدر خسته شدي كه تا رفتيم طرف ويلا ماهي كوچولوي من از خستگي خوابش برد و با يك خواب شيرين و زيبا به استقبال صبح ديگري رفتي

     

فرشته كوچول تو انقدر تو اين سفر دختر خوب و خوش سفري بودي كه بابا قول داده زود به زود بيارتت شمال آخه صبح ها كه از خواب بيدار مي شدي مي رفتي توي حياط و براي خودت گل مي چيدي و بازي مكردي گاهي اوقات هم سبدي بر مي داشتي و از ميوه هاي درخت براي من و ببا مي چيدي  و وقتي رفتيم نمك آبرود كه تله كابين سوار شيم از خوشحاليت هي از بابا تشكر مي كردي  وقتي سوار تله كابين شديم و رفتيم اون بالا  انقدر مه شده بود كه ديگه تا چند قدم جلو تر ديده نمي شد و تو هي دوست داشتي مه رو بگيري تو دستت ولي هرچي تلاش كردي نشد .   سه روز خيلي خوب و خوشي رو گذرونديم ولي حيف كه دوباره بايد بر مي گشتيم و اين شهر زيبا و بهشت كوچك رو ترك مي كرديم ولي گل مامان از جهاتي خيلي هم خوش حل بود چون دل كوچولوش براي اسباب بازي هاش تنگ شده بود و مدام سراغ اونها رو مي گرفت اميدوارم هميشه خوش و شاد باشي خوشگلم .                                                                          چند تا از عكس هات رو تو ادامه مطالب ميزارم تا هر وقت ديدي با ياد آوري اون روزها خنده رو لبهاي زيبات بشينه 

 

 

 

 

 

اينجا وقتيكه داشتي براي خودت تو حياط بازي مي كردي 

     

اينجاهم لب ساحل و مي خواستي براي ماهي هامون صدف جمع كني 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

دايي حميد
6 خرداد 90 16:33
واي خوش به حالت دايي جون كه حسابي خوش گذروندي،جاي سما رو هم خالي ميكردي،عكسات خيلي قشنگ شده گل گليهميشه خوش باشي.
خاله سمانه
6 خرداد 90 17:14
فاطمه گلم میبینم که حسابی خوش گذروندی خانومی.چه عکسای خوشگلی گرفتی جیگر نخ سوزن اونکه لب دریا هستی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد