نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه18 سالگیت مبارک

راهپيمايي روز قدس

1390/6/7 13:26
نویسنده : مامان
317 بازدید
اشتراک گذاری

تربچه نقلي من جمعه صبح كه از خواب بيدار شديم وقتي تلويزيون داشت نشون مي داد كه مردم رفتن راهپيمايي هي مي گفتي پس ما كي مي ريم ولي وقتي خاله شادونه رو نشون داد كه مي گفت بچه ها بيايد پارك دانشجو اون موقع بود كه مرغ شما هم يك پا پيدا كرد و رفتي سراغ آقا جون چون مي دوني كه آقا جون خييييييييلي مهربونه و به حرفت گوش مي ده گفتي آقا جون بلند شو بريم راهپيمايي پيش خاله شادونه ، خلاصه ساعت يازده بلند شديم و راه افتاديم اول با ماشين رفتيم و نزديك مترو پارك كرديم و بعد با مترو رفتيم كه چقدر هم خوب بود و بدون ترافيك راهت رسيديم توي خود پارك ، خلاصه تا ما رسيديم هرچي گشتيم دنبال خاله شادونه نبود كه نبود بعد اقاي پليس گفت تازه برنامشون تموم شده و رفتن و ما هم دست از پا دراز تر شديم گفتيم حالا بريم چند تا شعار بديم و بيايم ، همين طور كه داشتيم مي رفتيم يك خانمي رو ديديم كه  داشت رو صورت بچه ها نقاشي مي كشيد اولش گفتي منم مي خواهم برم ولي بعدش پشيمون شدي ولي تا سه بار مارو بردي و آوردي تا اينكه ماماني دستت رو گرفت برد نشوندت تا براي تو هم نقاشي بكشه اولش از خانمه ترسيدي ولي بعدش با لب خندون بلند شدي ، روي صورتت پرچم فلسطين و ايران رو كشد انقدر خوشحال بودي كه تا فردا شب هم اون رو از صورتت پاك نمي كردي ، تو راه برگشت ماماني رفت برات يك پر طاووس و يك سي دي خيلي زيبا در باره نماز از بچه هاي هلال احمر گرفت انقدر بهت خوش گذشته بود كه همش مي گفتي آقا جون بازم من رو بيار راهپيمايي و اون جا ياد گرفتي براي آزادي بچه هاي فلسطين از دست اشغالگرا دعا كني . 

دعا كن دختر گلم كه دعاي شما كوچولوها با اون دلهاي پاكتون زودتر اجابت مي شه  

 اينم عكسهات از روز قدس 

                       

     

 

          

یادمون باشه که روی شیشه دلمون حک کنیم که دوستی و انسانیت تاریخ مصرف نداره ...

و جایی در گوشه ی ذهنمون به یاد داشته باشیم که انسانیت مساوی دوستی و دوستی با خلق خدا مساوی انسانیت است ...                 

                   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله سمانه
10 شهریور 90 11:48
الاهییییییییییی قربون اون صورت خوشگلت که اینجوری نقاشی شده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد