نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

شب يلدا

1390/10/6 9:10
نویسنده : مامان
350 بازدید
اشتراک گذاری

گل مامان:     

بالاخره شب يلدا هم گذشت و فصل زمستون امد و دامن سفيدش رو رو شهر پهن كرده (البته فعلا روي كوه ها ) شب يلدا كه بلند ترين شب ساله و باعث ميشه خانواده ها دوباره دورهم جمع بشن و گل بگن و گل بشنون و ما اين شب زيبا رو خونه آقا جون و ماماني بوديم و ماماني طبق معمول هر سال كرسي گذاشته بود و ما رو به ياد ساليان دور انداخت و همه دور كرسي جمع شديم و با خوردن انار دون كرده و هندوانه و آجيل و لبو و.... خلاصه انواع و اقسام خوراكي ها شب بلند سال رو گذرونديم و بعدش آقا جون برامون فال حافظ گرفت و زيبا ترين قسمتش فال شما بود كه نيت كردي فردا تو مدرسه برچسب صد آفرين مي گيري يا نه و وقتي آقا جون برات خوند ( اي بلبل خوش سفر) گفتي آخ جون فردا برچسب مي گيرم و كلي ذوق كردي و ناگفته نمونه كه شما و سما جون و آقا پارسا حسابي با هم بازي كرديد و آتيش سوزونديد ، ابته فداي سرتون يك شب بيشتر خوش باشيد ما هم خوشحال مي شيم البته بايد بيشتر از ماماني و آقا جون تشكر كنيم كه كلي زحمت كشيدن انشا الله سايشون هميشه رو سر ما باشه .

دختر گلم زمستون شروع شد و دعايي هر روز شما كه ميگي خدايا برف بياد ما باهم بريم برف بازي و آدم برفي درست كنيم انشاالله به دعاي شما فرشته هاي كوچولو خدا هم در رحمتش رو به روي ما بازكنه . 

       

  بدو که روز کوتاهه / پائیز آخر راهه

                      هندونه رو آوردی؟ / جوجه هاتو شمردی ؟

زمستون میشه فردا / مبارک باشه یلدا ! 

  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه رضیه
7 دی 90 16:51
الهیییییییییییییی نفستو برم ، این عکس کوچولوییت چقدر جیگره ، کاش برام بفرستیش . قالبتون مبارک خانم طلا وبلاگ زهراجون رو تاحدودی بروزرسانی کردم ولی امان از سرعت ، عکسا که آپ نشد ، بجاش زهراجونم بیدارشد ... من برم !!!!!!!
دایی حمید
8 دی 90 17:28
سلام دایی جون واقعا شب لذت بخشی بو با اینکه من دیر رسیدم ولی کلی بهم خوش گذشت،مخصوصا فال حافظ آقاجون شماهم که کلی برای خودتون کیف کردین،انشالله سالهای بعد و یلداهای بعد هم در کنار هم خوش باشیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد