ايام اخر سال
عزيز دلم ، دختر نازم
چند وقتي هست كه به وبت سر نزدم آخه سرم خيلي شلوغ بود خودت مي دوني كه نزديك عيد شديم و خريد عيدو خونه تكوني و هزارتا كار ديگه ، جونم برات بگه كه يكي دوهفته اي كه درگير گوش درد شما بوديم آخه گوشت خيلي درد مي كرد و وقتي بردمت پيش متخصص گفت يكمي متورم شده و بايد قطره و شربت استفاده كنه كه خوردن و ريختن اين قطره ها خودش حكايتي داره . بعدش هم كه مشغول خريد عيد براي شما بوديم و كمي هم خونه تكوني آخه بايد زماني كارهامو انجام بدم كه شما مدرسه هستي ولي اين مدت خودم هم كلاس داشتم و سرم شلوغ بود ولي از فردا ديگه بايد حسابي كار كنم آخه اگه شما باشي همش مي خواهي به من كمك كني و همين خودش باعث درد سر ميشه كه ترجيح ميدم تنها كار كنم خلاصه دختر گلم ديگه داريم نزديك عيد ميشيم و حسابي كار داريم براي همين نمي تونم زياد برات مطلب بنويسم انشاالله باشه خاطرات عيدت رو بنويسم .
اين چند روز شما هم حسابي سرت شلوغ بود از يك طرف رنگ آميزي تخم مرغ هفت سين عيدمون به عهده شماست و زحمتش رو شما مي كشي و قرار سفره امسالمون با تخم مرغ هاي شما تزيين بشه و ازطرف ديگه داريد عكس نوروزيتون رو تو مدرسه ميندازيد و باز هم خودتون رو آماده مي كنيد براي جشن آخر سال اميدوارم كه بهت خيلي خوش بگذره و قدر اين لحظات زيبات رو بدوني و برات از خدا سال پر از شادي و خنده رو آرزو ميكنم دوست دارم گلم