نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

زمزمه اي با خدا

1390/11/20 10:18
نویسنده : مامان
322 بازدید
اشتراک گذاری

این بار می خواهم از تو بگویم 


 از تو که در کرانه ی عالم،یگانه ای.


 از تو که به من عشق بخشیدی و آموختی دوست داشتن را.

 

 

 

 پروردگار من!

آنگاه که نام تو را بر زبان می آورم،لحظه های غبار زندگیم آکنده می شود از شمیم خوش بودنت!

قلب بی تابم رنگ تو را می گیرد و وجودم سرشار از وجود توست.


بی نیاز ترین!

آن هنگام که دست خواهشم را ملتمسانه به سویت دراز می کنم،خوب می دانم معبود من سخاوتمند تر از آن است که لطافت دست یاریگرشرا از من دریغ کند.


مهربانا!

آن زمان که می ستایمت و با تو سخن میگویم،حس غروری متواضعانه مرا به تو پیوند می زند....

پیوندی ناگسستنی تر از پیوند ماه ومهر.


زیباترین وجود!

من از تو زنده ام و لطف توست.... هرنفسی که از سینه ام بیرون می آيد.

به جانی که از تودارم سوگند که از آغاز زندگیم دوستت داشته ام و نام بلندت را تا همیشهدر گنجینه ی قلبم حفظ خواهم کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

عباسی
21 بهمن 90 14:44
سلام فوق العاده مناجات قشنگ و با معنایی بود
مامان نیایش
23 بهمن 90 10:13
نیایش زیبایی بود ممنون خدای من دستانت که مال من باشند هیچ کس مرا دست کم نمیگیرد
خاله سمانه
25 بهمن 90 23:47
خیلی عالی بود آفرین
دایی حمید
26 بهمن 90 17:04
بسیار متن زیبایی بود خداوند نگاه پر محبتش رو از هیچکدوم ما نگیره
محمد
10 اسفند 90 13:43
شاد باشید وسلامت
زهرا
13 اسفند 90 11:04
salam khobid man zahra dooste samaneh jan hastam mashalah che dokhtare nazi darid khoda hefzesh kone zibast mesle madaresh dooseton daram by
ترانه
28 اسفند 90 20:42
از طرف من فاطمه راببوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد