نفس باباش فاطمهنفس باباش فاطمه، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

حمام كردن

1390/3/22 14:39
نویسنده : مامان
313 بازدید
اشتراک گذاری

غنچه مامان امروز كه از كلاس ژيمناستيك بر مي گشتيم هوا خيلي گرم بود و آفتاب عالم تاب مستقيم بالاي سر ما بود و به خاطر مسافت زيادي كه ما باهم پياده برگشتيم خونه شما حسابي عرق كرده بودي و مثل يك هلو سرخ شده بودي تا رسيدم خونه تصميم گرفتم شما رو بفرستم حمام البته به تنهايي براي بار اول!!! تا بهت گفتم از خوشحالي حسابي بالا و پايين پريدي و از ذوقت سريع پريدي توي حمام و خودت مشغول شستشو شدي خيلي تميز دوش گرفتي و بعد حولت رو پوشيدي و امدي بيرون از خوشحالي رفتي بالاي مبل نشستي و مي گفتي من ديگه بزرگ شدم ديگه تنهايي ميرم حمام و بعد گوشي تلفن رو برداشتي و با بابا تماس گرفتي و با آب و تاب براي بابا تعريف كردي و تا آخر شب خيلي آرام و ساكت نشسته بودي و تا باهات حرف مي زديم مي گفتي من ديگه بزرگ شدم ديگه خانم شدم  

درسته مامان جون انگار همين ديروز بود كه يك نوزاد كوچولو بودي و من با ترس مي بردمت تو حمام و مي شستمت ولي حالا ديگه براي خودت خانم شدي برات آرزوي بهترين ها رو دارم دختر گلم . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دايي حميد
24 خرداد 90 21:54
آفرين گل دايي،من كه بهت گفتم تو داري بزرگ ميشي،خانم ميشي،حالا با ياد گرفتن كارهاي شخصي خودت داري يه كم از زحمات مامانت كم مي كني،انشالله كه كارات رو زود ياد بگيري و به سما هم ياد بدي.قربونت برم
مامان پارسا جون
30 خرداد 90 17:52
ماشاالله جیگر خاله یعنی دیگه اینقدر بزرگ شدی که خودت میریی حمام فدات گل خاله
Sara
31 مرداد 90 16:14
خدا حفظش کنه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد